توهم و دروغ، ارمغان احمدینژاد برای جهان
سلام اسماعیل پور
مراسم گردهمایی سالانهی مجمع عمومی سازمان ملل متحد، یک
بار دیگر تبدیل به آوردگاهی شد که در آن جامعهی
بینالمللی چشم به سخنرانیها، حرکات و رفتارهای محمود
احمدینژاد و رژیمش دوخته بودند تا دریابند که رهتوشهی
این بار آنان برای جهان چیست؟
احمدینژاد در این سفر نیز همانند سفرهای قبلی توانست
وظیفه
و نقش خود را به عنوان یک شومن، و نه رئیس جمهور یک کشور
ایفا نماید و با اظهاراتی عجیب و غریب در کانون توجّه
رسانهها قرار گیرد. در واقع هدف احمدینژاد از حضور
سالانهاش در این گونه مراسمات نه نشان دادن رغبت و
ارادهی جمهوری اسلامی مبنی بر پذیرفتن تعهدات
بینالمللیاش در رابطه با حل معضلات و موانع موجود بر سر
راه بشریت، بلکه فریب افکار عمومی و انحراف اذهان جهانیان
از سیاستهای اخلالگرانهی جمهوری اسلامی از طریق اظهارات
غیر مفید و بیارزشی است که برای مدّتی سیاستمداران و
رسانههای غربی را به خود مشغول نماید.
احمدینژاد در سخنرانی امسال نیز همانند سنت سالیان پیش
خود ناگزیر شد چندین بار با عباراتی چون "دوستان عزیز"،
"خانمها و آقایان" و " همکاران گرامی "، صندلیهای خالی
سالن مجمع عمومی را مخاطب قرار داده و برای آنان سخنرانی
نماید، زیرا نمایندگان بسیاری از کشورهای جهان حاضر به
شنیدن نصایح وی دربارهی روش نوین مدیریت جهانی! نشده و
سالن را ترک نمودند. وی در ابتدای سخنانش ضمن مروری ناقص و
نارسا بر تاریخ جهان، بدین نتیجه رسید که پس از حدود یکصد
سال، نظام سرمایهداری و مدیریت جهانی موجود به پایان راه
خود رسیده و توانایی پاسخگویی به ضرورتهای زمان را از دست
داده است.
در همین حین نیز از دو نکتهی اساسی به عنوان عامل انحطاط
سرمایهداری یاد کرد که اوّلی " انحراف از مکتب انبیا" و
دوّمی " مدیریت جهانی و ساختار قدرت" بود. مقصود وی از این
دو عامل صرفاً یادآوری این ادّعا بود که یگانه بدیل مناسب
برای سرمایهداری و تنها روش مدیریتی که تمامی کشورهای
جهان بایستی بدان گردن نهند، مکتب" ولایت فقیه" به عنوان
ادامهی" مکتب انبیا " و نظام جمهوری اسلامی برای مدیریت
جهان است.
احمدینژاد جهت تفهیم بهتر مطلب، تلویحاً خود را با
پیامبران اولوالعزم همچون ابراهیم، نوح، موسی، عیسی و محمد
مقایسه نموده و رهبران سایر کشورهای جهان را به نمرود،
فرعون و مخالفان عیسی و محمد تشبیه نمود.
لیکن آنچه که بیش از همه، افکار عمومی را در غرب دچار شوک
نموده و در حیرت فرو برد، مطرح نمودن این سخنان بود که
حادثهی 11 سپتامبر بر خلاف نظریهی رایج، توطئهی بخشی از
دولت آمریکا جهت ایجاد تغییر در روند نزول اقتصادی آمریکا
و سلطهی این کشور بر خاورمیانه و همچنین نجات اسرائیل از
فروپاشی و نابودی بوده است.
احمدینژاد این نظریه را متعلق به اکثریت مردم آمریکا،
ملتها و سیاستمداران جهان دانست. پس از انکار هولوکاست،
این مهمترین شوک وارده از ناحیه احمدینژاد علیه غرب، به
ویژه آمریکا بوده که نشان داد احمدینژاد و رژیمش برای نیل
به اهداف خویش، ابایی از تحریف و انکار واقعیتهای تاریخی
نداشته و از این بابت هرگز احساس شرم بر آنان مستولی
نخواهد شد. واکنش منفی نمایندگان کشورهای جهان و رسانهها،
آن هم درست هنگامی که اعضای 1+5، به ویژه آمریکا و شخص
باراک اوباما در انتظار بازگشت رژیم به میز مذاکرات بودند،
تمامی توهمات و رویاهای لابیستهای رژیم برای برقراری سازش
و مذاکره میان جمهوری اسلامی و آمریکا را نقش بر آب نمود.
شاهد این مدعا، گفتگوی اوباما با بخش فارسی تلویزیون
BBC
بود که نشان داد خوشباوری آمریکاییها در رابطه با اصلاح
پذیری ماهیت و ذات جمهوری اسلامی به پایان رسیده است.
اوباما در این گفتگو بیشتر مردم ایران را مخاطب قرار داد و
اظهارات احمدینژاد را "توهینآمیز و نفرتانگیز" خواند.
این اظهارات بیانگر آن است که پیام نوروزی 1388 اوباما به
رهبران رژیم احتمالا دیگر هرگز تکرار نخواهد شد و
احمدینژاد عملا میخ آخر را بر تابوت مذاکرات کوبیده است.
طنز دیگر در سخنان احمدینژاد این بود که وی پیشنهاد نمود
سال 2011 به عنوان " سال خلع سلاح اتمی " و "انرژی هستهای
برای همگان، بمب اتمی برای هیچکس" نامگذاری شود.
این در حالیست که بر اساس اطلاعات سازمانهای جاسوسی غرب،
احتمالا جمهوری اسلامی در همین سال به جنگافزار اتمی دست
خواهد یافت. بر این اساس جهانیان اگر زبان دیپلماتیک
احمدینژاد را دریافته باشند، باید از هماکنون احساس خطر
نموده و این پیشنهاد را به عنوان تهدیدی جدّی تلّقی
نمایند. بنابراین هنگامی که احمدینژاد به خبرنگار
تلویزیون " فاکس نیوز" میگوید: " من نتیجهی دموکراسی
هستم" ، ضروری است که جهان این نکته را دریابد که مقصود وی
از " سال خلع سلاح اتمی " چیست؟