شاگردی برجسته، رهبری شایسته
کیهان یوسفی
اگر از قدیم واژهای به نام "رهبر" در انحصار قهرمانان
بوده است، در عصر کنونی و تغییر و تحولات بوجودآمده نشان
دادهاند که توان رهبریکردن، مستقل از فرهنگها، و
هویتهای ملی و مرزهای جغرافیایی در وجود هر کسی یافت
میشود. جامعهی امروزی رهبرانی را میخواهد که در عمل (نه
با حرف و سخن) راهحلی برای مشکلات بیابند.
"رهبران جهان امروز، افرادی هستند که مسئولیت دوران حیات
خویش را تا حدی که ممکن است میپذیرند، بدین معنا که خود
را در قبال سخنانی که میگویند و اعمالی که انجام میدهند،
مسئول میدانند." (کلمنس و مایز 1987 ـ ص 17ـ 18)
هرگاه در مورد شخصیتها و نخبگان سیاسی سخن گفته میشود،
برای بررسی عملکرد و درجه موفقیت آنان میباید شرایط مکانی
و زمانی مدنظر قرار بگیرد.
سخن گفتن در مورد کیفیت، جایگاه و نقش رهبران سیاسی و
علیالخصوص رهبران جنبشهای آزادیخواهی همچون جنبش
آزادیخواه ملت کرد و بررسی تأثیرات و نقش آنها در فرایند
مبارزه و انجام وظایف و ایفای رسالتشان و تأثیرگذاری آنها
بر اجتماع، بدون شک تابع درنظرگرفتن دو فاکتور مکان و زمان
است. به همین دلیل لازم است هرگاه در مورد رهبری سخن گفته
میشود و اعمال وی مورد بررسی قرار میگیرد، برای آنکه
استدلالات و تحلیلها بر پایه منطق و متدی عقلانی باشد،
باید با مدنظر قرار دادن شرایط مکانی و زمانی رفتاری منحصر
به خود، در قبال آن صورت گیرد.
65 سال مبارزه حزب دمکرات کردستان ایران، تاریخی است لبریز
از فرازو نشیبها که به مراحل گوناگونی تقسیم میگردد، که
در هر زمان و مکانی مشخص (مرحله) هر رهبر بایستی رسالتی را
به انجام برساند که برای تحقق این امر، جدای از برخوردار
بودن خود رهبر از ویژگیهای فردی یک رهبر، به کار بردن سبکی
(Style)
مناسب و درخور لازم است که پاسخگوی آن وضعیت باشد.
اگر رسالت پیشوای جاوید تأسیس و بنیادنهادن پایههای
مبارزه حزب بود، بعد از اعدام او و سقوط جمهوری کردستان،
جنبش حقطلبانهی کردستان تضعیف و دچار از هم گسیختگی اعضا
و نیروهایش میگردد. در آن سالیان عدم وجود رهبری فرهیخته
و تأثیرگذار که بتواند نیروهای از همگسیخته و غیرمنسجم را
در قالب ساختاری منسجم سازماندهی نماید احساس میگردید. به
گواهی تاریخ، د. قاسملو، آن یگانه رهبر بود که توانست آن
خلاء را پر نماید و به بهترین نوع ممکن رسالت خویش را به
انجام برساند. همانگونه که در آغاز اشاره نمودیم مراحل
تاریخی دارای ویژگیهای مختص به خود هستند، به خصوص برای یک
سازمان که نمیخواهد گذر زمان تضعیفش نماید و سبب اضمحلال
آن گردد.
دوران بعد از شهادت د. قاسملو برای حزب دمکرات و جنبش
آزادیخواه ملت کرد ـ در کردستان ایران ـ دورانی ویژه و
متفاوت بود که احتیاج به تحلیل و بررسی دقیق و موضع و
عملکردی ویژه داشت. وظیفه و رسالتی که در این دوران بر
دوش رهبری حزب و رهبر ماندگار آن دوران حزب (د. سعید)
میافتد، وظیفهی متفاوت و خاص بود.
جنگ ایران و عراق پایان یافته بود، رژیم نیروهایش را بسیج
و متمرکز نموده بود تا اپوزیسیون را پاکسازی کند، حزب و
پیشمرگان در شهرها و روستاها دیگر حضور نداشتند، مصیبت
بزرگ شهادت د. قاسملو سایه بر فضای حزب افکنده بود، یأس و
ناامیدی میخواست خود را بر فضای حزب تحمیل کند و شرایط
سختی را برای حزب بوجو آورد و....
اگر چه شخصیتها و نوابغ یا آن رهبرانی که به نوعی به
افسانهها میپیوندند، جایشان به کلی پر نمیگردد، ولی اگر
رهبر، وظیفه تربیت و تعلیم خود را به خوبی ایفا کرده باشد،
پیروان و شاگردان آن رهبر میتوانند ادامه دهنده راه او
باشند و آن فرایند و حرکتی که او سرقافلهی آن بوده است را
به پیش ببرند. به همین خاطر است که شاگرد برجسته مکتب حزب
و قاسملو بعد از شهادت رهبر و استاد خویش، با دلی خونین و
امیدی فراوان خطاب به مردم و پیشمرگان اعلام نمود "دکتر
قاسملو شهید گشته، ولی مبارزه پابرجاست، راه استاد
جاودانهمان ادامه دارد... .
اگر دکتر قاسملو دارای اندیشه و تئوریهای جدید برای حزب
بود، این دکتر سعید بود که همچون مفسر و مجری آن اندیشهها
در حزب ایفای نقش مینمود.
بدون شک هدف اصلی از ترور د. قاسملو متوقفنمودن جریان
مبارزه و از بین بردن ساختار حزب بود. به همین دلیل بود
که بعد از روی دادن آن مصیبت، دبیرکل وقت حزب و رهبر جنبش،
د. سعید، از نیات شوم رژیم آگاه بوده و به درستی از
مسئولیتی که فرا روی او قرار گرفته بود اطلاع داشت.
از طرفی لازم بود که برای یورشها و تهدیدات رژیم تدبیری
اندیشیده شود که اینبار علاوه بر حمله مستقیم نظامی،
متدهای مختلف دیگری را نیز در برگرفته بود (ترور رهبری،
کادرها و پیشمرگان، فرستادن افراد نفوذی و جاسوس و ....)
به همین خاطر شرایط آن زمان و آن وضعیت، موضع و عملکرد
ویژهای میطلبید ، در کنگرهی نهم حزب و دوران دبیرکلی د.
سعید، ضرورت ایجاد چنین ارگانی در حزب تحت عنوان کمیتهی
امنیت مطرح و مورد تأیید قرار میگیرد.
یکی از دیگر ویژگیهای بارز د. سعید، اهمیتدادن به نیروی
جوانان در مبارزه بود. به همین خاطر نیز در کنگره نهم حزب
ارگانی تحت عنوان کمیتهی آموزش تأسیس میگردد که هدف از
آن نیز پرورش و تربیت جوانان و کادرهای برجسته برای آینده
بود.
ولی آنچه که د. سعید را در جمع رهبران برجسته و تأثیرگذار
جنبش آزادیخواهی ملت کرد و حزب دمکرات برای همیشه جاوادنه
میکند، مشروعیت رهبری د. سعید از نظر یاران و اعضای حزب
بود و حتی در مورد بزرگی شخصیت آن رهبر نیز زمامداران رژیم
به این باور رسیده بودند و به همین خاطر بود که آن نقشه
شوم را برای او و یارانش طرحریزی کردند و آنان را ترور
نمودند.
مرجعیت و مشروعیت رهبر که تبدیل به قدرتی برای رهبر در جهت
اجرای وظایف و رسیدن به اهداف میگردد، تابع قدرتهای شخصی
رهبر (یا مدیر) در یک سازمان است که عبارت است از: قدرت
مهارت و خبرگی و قدرت مرجعبودن یا صلاحیت. قدرت مهارت و
خبرگی به این معناست که رهبر از مجموعهای دانش، تجربه و
مهارت برخوردار باشد که افرادی دیگر در چنان سطحی از آن
بهرهمند نیستند. که با توجه به وضعیت آن دوران حزب و
کردستان، د. سعید، دارای آن ویژگی و قدرت بود، همچنین قدرت
مرجعیت و صلاحیت بدین معناست که اعضا و رفقا، ویژگیهایی
همچون یکرنگی، امانت و رازداری را به رهبر خویش نسبت دهند
که رهبر را دارای قدرت مرجعیت، یا صلاحیت مینماید. آنچه
که همیشه در مورد د. سعید نقل میگردد و ویژگی جدایی
ناپذیر آن رهبر است، صداقت و امانتداری و مصمم بودن ایشان
در انجام دادن امور حزبی بود، به همین خاطر در دلها جای
میگیرد و محبوب همگان میگردد. د. سعید سرشار از امید بود
برای آینده و به همین دلیل بعد از ترور جانگداز د. قاسملو
ناامید نشده و گامهایش را برای ادامه دادن راه آن رهبر
محکمتر نمود، زیرا معتقد بود که مبارزه و تلاش برای رسیدن
به هدفها و مأیوس نشدن به معنای پیروزی است، حتی اگر شرایط
و عوامل گوناگون مانع نیل به هدف شوند. همانگونه که ارنست
همینگوی نویسنده مشهور آمریکایی میگوید "انسان برای آن
آفریده نشده است که شکست بخورد".