پروندهای که به خدا واگذار شده است
باران
"او
تنها اعتراض داشت و شعار داده بود"، این جملات کوتاه
بیانگر عمق داستان مرگ تلخ و در واقع ترور یک دانشجوی موفق
سال آخر مهندسی شیمی در دانشگاه اصفهان است، محمدجواد
پرنداخ. مدتی پیش، یک سال از مرگ جانکاه این جوان کرد که
بیستوپنج سال سن داشت، گذشت و علاوه بر برگزاری مراسمی
ویژه و گرامیداشت یاد و خاطرهاش توسط رفقا و خانوادهاش
در گیلانغرب، تنها برادر شهید و در واقع تک فرزند
خانوادهی پرنداخ صفحات مبهم مرگ این جوان ناکام امیدوار
به زندگی و مبارز را ورق زد. صفحاتی که فقط آلام و رنجهای
یک خانوادهی داغدار کرد را بازگو نمیکنند، بلکه غم یک
ملت و یک فاجعهی بشری را بازگو میکنند، یک داستان واقعی
سرشار از آزار قربانیانش.
متعاقب اعلام نتایج به اصطلاح انتخابات دور دهم ریاست
جمهوری در ایران، محمد جواد پرنداخ در بحبوحهی اعتراضات
گستردهی مردم شهرهای بزرگ ایران، همراه با دو هزار
دانشجوی دیگر در دانشگاه اصفهان به اعتراض و سردادن شعار
پرداخت و روز بعد به منزلشان در گیلانغرب بازگشته و رویداد
را برای خانواده توصیف میکند، 24 تیرماه از سوی به اصطلاح
دادگاه گیلانغرب به پدر ایشان اعلام میشود که محمدجواد
باید چهار روز بعد خود را به دادگاه عمومی اصفهان معرفی
نماید. زمانی که پدر و پسر به آنجا میروند، یک پروندهی
قطور سیاه را بدانها نشان داده و محمدجواد را بازداشت
میکنند. آزادی موقت با قرار وثیقه، رفت و آمد میان
گیلانغرب و اصفهان و بازجویی ادارهی اطلاعات از صبح
علیالطلوع تا پاسی از شب و فشار آوردن به خانواده و
شکنجهی روحی محمدجواد به مدت چند روز ادامه مییابد و او
را تهدید میکنند که: "تو را میکشیم و جسدت را روی دست
خانوادهات میگذاریم". روز 4 مردادماه، جسد شهید محمدجواد
را زیر یک پل مییابند و هنگامی که پدر، لباس خونین فرزندش
را در مقابل قاضی پروندهی ساختگی پسرش قرار میدهد، به او
میگوید: "تو هم برو خودت را بکش ". پدر شهید چه کسی بود
که به همان سرنوشت فرزندش تهدید شد؟ او چون پسرش نشریهی
کردی در دانشگاه پخش نمیکرد، چون جگرگوشهاش با پوشش کردی
در دانشگاه حضور نمییافت و از افتخارات ملت کرد سخن
نمیراند، او معلول هشت سال جنگ ایران و عراق بود و چنین
میپنداشت جمهوری اسلامی اگر او را ارج ننهد، بدو
بیاحترامی نمیکند، اما به هر حال او پدر محمدجواد بود.
محمدجواد را کشتند، چون کرد بود و نمیتوانست تحت ستم بودن
ملتش را حکم تاریخ قلمداد کند و سرنوشت خود را که مبارزه
در راستای حقیقت و حقوق مشروع ملتش بود، با خون خود نوشت.
پدر شهید از دیدگاه جمهوری اسلامی نه بیگناه و نه قابل
ترحم بود، بلکه این خون او بود که در رگهای فرزندش جریان
داشت و بالاخره او هم کرد بود. برای رژیمی همچون جمهوری
اسلامی که به عنوان نظام اولین خونی که ریخت، خون کرد بود،
کرد بودن جرم میباشد، زیرا کلمه ی کرد با مفاهیم
آزادیخواهی و دمکراسی ترکیب و یکی شدهاند و حتی اگر جهت
اغفال مجموعه افرادی چهرهی کاذبی از نظامشان جلوه دهند یا
کردهایی باشند که با چنین ترکیب و همآواشدنی سر ستیز
داشته باشند، باز هم این قضیه تغییرناپذیر و ثابت میباشد.
هنگامی که سایت "روز آنلاین" خطاب به برادر محمدجواد سؤال
میکند که برای روشن شدن مسئله ی مرگ برادرش و شناسایی
مجرمان تلاش خواهند کرد یا نه؟ پاسخ میدهد: "ما یک اقلیت
قومی هستیم، اصلاً تحویلمان هم نمیگیرند، حتی شکایت را هم
قبول نمیکنند، چکار میتوانیم بکنیم... برای همین پرونده
را به خدا واگذار کردهایم و خدا خود حکم خواهد کرد".
ــ
روزنامه "کوردستان"، شماره 540