هیچ نگرانی ای از انکار حقوق ملی ملیتهای ایرانی نگران
کننده تر نیست
زانیار
در ایران کثیرالمله که خود ویژگی مفید و مثبتی در راستای
غنای فرهنگی و اقتدار سیاسی میباشد، نه تنها رژیمهای
حاکم بر ایران از این موهبت در راستای شکوفایی و رشد
فرهنگی بهره نگرفتهاند، بلکه چنین واقعیت مشهود و
سازندهای را بهعنوان عامل نامساعدی معرفی کردهاند که
خطرآفرین و زیانبار است، بهمین جهت در راستای امحای این
ملیتها و فرهنگ آنان اقدامات عاجل و استراتژی درازمدتی را
تعقیب نمودهاند تا به خیال خود ایران کثیرالمله را یک
ملتی،
یک فرهنگی و یک زبانی نمایند و در چهارچوب همین اقدامات و
سیاستهای امحاگرانه از هیچ تلاشی چه بهلحاظ فرهنگی، چه
به لحاظ اداری و حتی توسل به لشکرکشی و سرکوب رویگردان
نبوده و بعضاً به چنین سیاست و کرداری جنبه قانونی نیز
بخشیده و همه این کجرویها، بیعدالتیها و سرکوبها را
امری کاملاً طبیعی و ثمربخش در راستای حفظ ایران و خدمت به
قوام و دوام آن جلوه دادهاند و تبلیغات مسمومکنندهای را
علیه ملیتهای ایرانی به راه انداختهاند.
در راستای اعمال چنین سیاست و عملکردی چه بسا که شماری از
فرزندان ملتی از ملیتهای ایرانی را در اجرای سیاستهای
خود علیه دیگر ملیتها به عنوان مزدور بکار گرفته تا از
اتحاد ملتها در برابر سیاست سرکوب و امحاگرانه خود نه
تنها جلوگیری نماید، بلکه به ایجاد خصومت و عداوت میان
ملیتهای همدرد و همخواست دامن زنند و در فضای
تفرقهافکنی به سهولت به نیات خود نایل آیند؟!
بخشی از تبلیغات مسموم و گمراهکننده رژیمها، پیش کشیدن
خطر تجزیه ایران در رابطه با حرکتهای آزادیخواهانه و
حقطلبانهی ملیتهای ایرانی است، چیزی که از اساس با
واقعیت در تضاد است و چنین امری تنها به هدف فرار از
واقعیتها و گریز از پاسخگویی به مطالبات برحق این ملیتها
عنوان میگردد.
رژیمهای حاکم بر ایران هرگز به عواقب زیانبار انکار وجود و
حقوق ملیتها نیاندیشیدهاند و عنوان کردن خطر تجزیهی خاک
ایران نیز که بارها در تاریخ ایران و حتی در نیم قرن اخیر
شاهدش بودهایم، موجبی را برای خم به ابرو آوردن رژیمها
فراهم نکرده است و عملاً نشان دادهاند که آنچه موجب
دلمشغولی آنان است، نه تجزیهی خاک، بلکه تقسیم قدرت و
مشارکت ملیتهای ایرانی در حاکمیت و حفظ هویت ملیاشان است.
از دیگر تبلیغات گمراهکننده و به انحرافکشیدن اذهان
عمومی از سوی رژیمها انگشت گذاشتن بر ادعاهای برخی از
عناصر وابسته به ملیتهای ایرانی است که نسبت به چهارچوب
مناطق تحت سکونت خویش طریق افراط رفته و بعضاً حساسیت
ملیتهای مجاور خود را برانگیختهاند و این امری است که
رژیم هدفمندانه آنرا ترویج و تبلیغ کرده تا ضمن ایجاد
حساسیتهای بیشتر و ایجاد تفرقه، چنین وانمود سازد که در
صورت تحقق و تأمین حقوق ملی و اختیارات محلی این ملیتها،
مسأله و اختلاف بر سر مناطق یا مناطقی که دو یا چند ملیت
توأمان در آن سکونت دارند، بروز خواهد کرد و نزاعهای
طولانی و خونینی را موجب میگردد.
در این رابطه: باید پذیرفت که برخی از افراد متعلق به
ملیتهای ایرانی چه حسب تعصبات افراطی و توسعهطلبانهی
خود و چه در چهارچوب سیاستهای تفرقهافکنانهی رژیمها،
بیمورد چنین مسألهای را دامن میزنند و آب به آسیاب
دستگاه تبلیغاتی رژیم میریزند.
ترکهای آذری و کردها در ایران بلحاظ جمعیت و مناطق تحت
سکونت، بزرگترین ملیتهای ایرانی تحت ستم هستند که در جوار
همدیگر زیسته و علائق ویژهای نسبت به همدیگر داشتهاند.
سیر تاریخی این دو ملت نشان داده است که هر زمان هر دو ملت
از حقوق خویش محروم و تحت مظالم رژیمهای حاکم بر ایران
بودهاند و سعی در نقض حقوقشان شده است، چنین مسائلی بیشتر
و جدیتر عنوان گردیده و بعضاً در برخی مناطق هم به
حالتهای ناخواسته و ناخوشایندی نیز کشیده شده است. تأمل
در چنین رخدادهای ناگوار هر بار ثابت کرده است که سیاست
تفرقهافکنانه رژیمها پشت این مسائل بوده و عوامل تحریک و
اجراکنندهی آن نیز مزدوران رژیمها بودهاند. برعکس هرگاه
در مقاطعی از تاریخ این دو ملت و یا دیگر ملیتهای ایرانی
از تحمل سنگینی مظالم رژیمها فارغ گشته و خود در چهارچوب
ایران اما در سرزمین آباء و اجدادی خود حسب اراده ملتها و
شناس ملی خود صاحب اداره و اختیارات مناطق محل زیست خود
گشتهاند و امکان تثبیت هویت ملی و شکوفایی فرهنگ خود را
یافتهاند، نه تنها تاریخ چنین اختلاف و جدالهایی را به
یاد ندارد، که گویا موجب نگرانی است، بلکه ثابت شده است که
بسیار راحت و به دور از هر نوع تشنج و تعصبی و با احترام
به حقوق همدیگر در کنار هم زندگی کاملاً مسالمت آمیزی
داشتهاند.
نمونه ی بارز این حقیقت در تاریخ معاصر میهنمان وجود دو
حکومت یعنی "حکومت ملی آذربایجان و جمهوری کردستان" است
که نه تنها موردی برای اختلاف باقی نگذاشتند، بلکه از
اتحاد و اتفاق پایداری نیز که از اندیشهی انساندوستانه و
اخوت دو ملت نشأت میگرفت، برخوردار بودند و تا زمانی که
این دو حکومت پابرجا بودند، دیده نشد برخوردی یا حتی
منازعهای بر سر مسائلی که امروزه نگرانکننده عنوان
میگردند، صورت پذیرد. این مسأله در مورد دیگر ملیتهای
ایرانی نیز مصداق پیدا میکند.
مراجعه به مفاد پیمان اتحاد و برادری جمهوری کردستان و
حکومت ملی آذربایجان که در روز سهشنبه، 3 اردیبهشتماه
سال 1325 خورشیدی، ساعت 5 بعد از ظهر در عمارت ملی
آذربایجان و با حضور هیأت جمهوری کردستان به ریاست پیشوا
قاضی محمد و هیأت حکومت ملی آذربایجان به ریاست حاج میرزا
علی شبستری، رئیس مجلس و سید جعفر پیشهوری، نخست وزیر
منعقد گردید، صحت مسائل مورد اشاره را تأیید مینماید.
حال اگر رهبران دو ملت در 64 سال پیش با درایت و درک
ضروریبودن چنین روابط دوستانهای توانستهاند چنین فضای
دور از تشنجی را بر روابط خود حاکم گردانند، بدور از منطق
است که دو ملت در شرایطی که حکومت دمکراتیکی بر ایران
آینده حاکم باشد و تجارب 60 ساله گذشته مد نظر قرار گیرد و
راهحل متمدنانهی مسائل و منطبق با راهکارهای عصر
پیشرفتهی امروزی در دستور کار باشد، نتوانند بر هر مشکلی
که لطمه به منافع و حقوق دیگر ملیتهای ایرانی وارد سازد،
فایق آیند.
از اینها گذشته انکار حقوق انسانی و سیاسی بیش از نیمی از
جمعیت ایران به این بهانه که تأمین حقوقشان موجب بروز
اختلافات خواهد شد، امری بسیار دور از منطق است. بویژه که
احتمال هیچ اختلافی میان ملیتها نمیتواند عمدهتر از
اختلافی باشد که اینک میان ملیتهای ایرانی از یک سو با
حاکمان و رژیمهای حاکم بر ایران به عنوان ناقضان حقوق حقه
این ملیتها از دیگر سو باشد.
آحاد ملیتهای ایرانی با رشد فکری و بینش درست و درک عمیقی
که از مسائل امروزی جهان دارند و با احساس ضرورت تام و
تمامی که نسبت به اتحاد و اتفاق همکاری و همگامی میان
ملیتهای ایرانی دارا میباشند، از چنین ظرفیتی برخوردارند
که موارد احتمالی مورد اختلاف را به گونهای متمدنانه و با
حسن نیت و به دور از تعصبات و زیادهخواهیها حل و فصل
نمایند و در این رابطه نگرانی چندانی نمیتواند وجود داشته
باشد.
تشکیل کنگرهی ملیتهای ایران فدرال با مشارکت احزاب و
سازمانهای متعلق به این ملیتها حاصل همین احساس مسئولیت
و درک ضرورت همین همکاری و همگامیها است، امری که در
روابط بین ملیتهای ایرانی و همصدایی آنها، آنهم با این
تجمع و با برنامه و شعار واحد سیاسی اقدام مثبت و مفید
تازهای است که میتواند هم در روند مبارزهی کنونی علیه
رژیم جمهوری اسلامی مؤثر باشد و هم در آینده و پس از
پیروزی نقش سازندهای را در ایجاد فضای دوستی میان
ملیتهای ایرانی ایفا نماید.
این را هم باید متذکر شد که اتهام تجزیه طلبی به عنوان
آلت زنگارزدهای که تاکنون به کار گرفته شده است، دیگر
نمیتواند ملیتهای ایرانی را مرعوب و از مطالبات خود
رویگردان سازد و هیچ نگرانیای از تأمین حقوق ملی این
ملیتها هم نمیتواند از خطر انکار ملیت و حقوق ملی
ملیتهای ایرانی پرمخاطرهتر باشد.