بەخێر بێن بۆ ماڵپەڕی‌ "هەڵۆی‌ كوردستان"                                ماڵپەڕی‌ "هەڵۆی‌ كوردستان" ماڵپەڕی‌ هەموو كورد‌و كوردستانییەكە


ده‌سپێك
هه‌ڵۆی‌ كوردستان
سیاسه‌ت
كۆمه‌ڵایه‌تی‌
ئه‌ده‌ب‌و هونه‌ر
وتووێژ
شه‌هیدان
كتێب
سروود‌و وته‌ی‌ به‌نرخ
وێنه
فارسی
ئارشیو
پێوه‌ندی‌
لینك
 
 
 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مشروط نمودن قدرت با توسل به قانون اساسی!؟

 

كيهان يوسفى

سلسله اعتراضاتی که از اواخر خرداد 1388 در شهرهای مرکزی ایران شروع شد و پدیده‏ای به نام "جنبش سبز" را در عرصه‏ ی مبارزاتی ایران مطرح ساخت، حاصل انباشت 30 سال ظلم و خفقان حاکمیت مطلقه‏ای بود که پایه‏های بقای خویش را با کشتار، اعدام، سرکوب و تهدید مستحکم ساخته بود.

سازمانها و اشخاص زیادی بودند که با منطق و برداشتی سطحی آن را آلترناتیوی دموکراتیک برای برون رفت از وضعیت کنونی ایران و بنانهادن جامعه‏ای انسان‏محور و دموکراتیک می‏دانستند.

اما آن روی سکه چیز دیگری بود. رهبری این حرکت، که مهره‏های تام‏الاختیار دیروز رژیم بودند، نه در جهت تحقق خواسته‏های مردم و حرکت دموکراسیخواهی آنان، بلکه برای حفظ و حراست رژیم و بقای آن خود را علم ‏دار جنبش نامیدند تا آنچه را که مطلوبشان بود تحقق بخشند.

عدم وجود برنامه‏ای جامع و مناسب، فقدان رهبری مشروع و کارا و حوزه محدود گستردگی جنبش از نقاط ضعف این جنبش بود که در نهایت به اصطلاح رهبران این جنبش و زمامداران رژیم هر کدام به‏گونه‏ای سبب مهار این موج گردیدند. موضع‏گیریهای متناقض امثال خاتمی، موسوی، کروبی و ... و سخنان ضد و نقیض و پارادوکسیکال آنان در مقاطع گوناگون گویای سردرگمی آنان و یا در واقع نشانگر نمایش مضحکی بود که خوب آن را کارگردانی و اجرا می‏کردند.

آنچه که از همان بدو امر مبرهن بود و طی این مدت آشکار و مشخص گشت عدم مخالفت آنان با کلیت رژیم، قانون اساسی، بنیانهای اساسی انقلاب و در نهایت اصل ولایت فقیه و ولی‏فقیه بود و به سخنی دیگر اینان تنها غم تاج و تخت داشتند و هیاهو و وحشت آنان تنها به دلیل دور افتادن و بی‏نصیب شدن از آن بود.

میرحسین موسوی در یادداشتی که به مناسبت 14 مرداد، سالروز فرمان مشروطیت و 17 مرداد، روز خبرنگار در ایران در سایت کلمه (سایت رسمی آنان) منتشر ساخته بود، سخنان متناقض و جالبی ایراد نموده که در این گفتار به صورت اجمالی و گذرا مورد اشاره قرار می‏گیرند.

موسوی در ابتدا، بوجود آمدن انقلاب و شکل‏گیری رژیم و محذور بودن در بیان کشتار سال 67 پرداخته و می‏گوید: "پیروزی انقلاب 57 به رهبری امام خمینی نتیجه یکصد سال مبارزه ملت در طول تاریخ است، امروز بازتولید استبداد و خودرأیی و گریز آشکار از قانون و حاکمیت دروغ نشان می‏دهد که راه طی شده هنوز به اهداف خود نرسیده است".

نکته قابل تأمل در این سخنان، بازتولید استبداد و خودرأیی و حاکمیت دروغ است که موسوی آن را منوط به وضعیت کنونی دانسته و جمهوری اسلامی را تا قبل از این، مطلوب مردم و ملت می‏داند. ولی آنچه تاریخ در خود ثبت نموده است برخلاف سخنان موسوی بوده و حاکی از حاکمیت استبداد و اندیشه‏ای دگم و تحمیل آن بر سراسر ایران، کشتار و قتل‏عام دگراندیشان و هزاران نفر از مردم بی‏گناه، زندانی نمودن و بازداشت روزنامه‏نگاران و روشنفکران، انحلال احزاب سیاسی دگراندیش که از همان بدو فعالیت رژیم آغاز شد، کشتارهای دسته‏جمعی، انقلاب فرهنگی و تصفیه دانشگاهها، سانسور شدید مطبوعاتی و رسانه‏ای، 8 سال جنگ ایران و عراق و دهها جنایت دیگر که ماحصل استبداد، خودرأیی و خودخواهی بانیان و زمامداران رژیم در آن زمان و تاکنون بوده است که امروز موسوی برای اینکه خود نیز مورد سؤال قرار نگیرد و جنایاتی که او نیز آمران و مجریان آن بوده است مطرح نشود، از بیان آن محذور است و آن دوران را دوران طلایی می‏داند.

ـ موسوی هدف خود و جنبش سبز را مشروط کردن قدرت، رسیدن به عدالت و آزادی، زنده شدن ارزشهای بنیادین با اجرای بدون تنازل قانون اساسی می‏داند و اولین قدم در اجرای قانون اساسی را اعلام قبول حاکمیت مردم بر سرنوشت خود از سوی حاکمان می‏داند.

ستون اصلی حاکمیت و انحصار قدرت در رژیم جمهوری اسلامی منحصر به ولی‏فقیه است. ولی‏فقیه‏ی که بر تمام امورات کشور دخالت و نظارت دارد و این اختیار و قدرت از قانون اساسی نشأت گرفته است که موسوی دغدغه اجرای بدون تنازل آن را دارد. طبق اصول دوم، پنجم، ششم، پنجاه‏وهفتم، نودویکم، یکصدودهم، یکصدوسیزدهم و اصل یکصدوشصت‏ودوم قانون اساسی جمهوری اسلامی، حاکمیت مطلقه از آن خدا و احکام او بوده، که در حال حاضر نماینده تام‏الاختیار او ولی‏فقیه است. ولی‏فقیه‏ای که با توجه به اصلهای ذکر شده می‏تواند رئیس جمهور را تأیید و عزل نماید، فقهای شورای نگهبان را نصب و عزل نماید، عالی‏ترین مقام قضایی کشور را تعیین، رئیس ستاد ارتش، فرمانده کل سپاه و رئیس صدا و سیما را نصب و عزل کند، مسئولیت مربوط به قوای سه‏گانه برعهده اوست، رئیس دیوانعالی کشور را او نصب می‏ند و...

و آقای موسوی چگونه و با چه راه‏کارهایی با توسل به این قانون اساسی می‏خواهد چنین قدرتی را محدود و مشروط کند، سؤالی است که شاید تنها موسوی بتواند پاسخ آن را بدهد؟!

ـ موسوی در جای دیگری می‏گوید: "ما بر پیروزی جنبش سبز به هر قیمتی باور نداریم و می‏‏خواهیم کشور و منافع ملی حفظ شود".

مقصود موسوی از هر قیمت و منافع ملی نمی‏تواند دربرگیرنده جان و مال مردم باشد و در فلسفه ایشان و همفکرانش منافع حاکمیت (که آن را برابر با منافع اسلام می‏دانند) با اهمیت‏تر از هر چیزی است، کارنامه‏ی زندگی و اعمال آنها در طول این سه دهه اثبات نموده است که نزد آنها مردم و ملت تنها ابزاری برای رسیدن به اهداف می‏باشند و همچنین آنان خواهان استقرار حکومتی دموکراتیک و مردمی نیستند زیرا آنها تعریف و وجود خود را منوط به وجود جمهوری اسلامی می‏دانند و بدون جمهوری اسلامی هویت آنان ناقص است و به همین دلیل قیمت برای پیروزی آنان نباید باعث ضربه‏زدن به ساختار و کلیت رژیم گردد و در هر شرایطی آنان جمهوری اسلامی را بر هر حکومتی ترجیح می‏دهند. در جای دیگری از این یادداشت، موسوی از اصولگرایان منصف دعوت به حرکت در مسیری درست می‏نماید و می‏گوید ما هدف و حرف مشترکی داریم و آن اصلاح امور است.

آنچه که تغییر و تحولات چند سال اخیر اثبات نموده است این است که ساختار رژیم و قوانین آن قابل اصلاح نیست و اصلاحات در چارچوب رژیم امکان‏ناپذیر و ابزاری برای منحرف نمودن مردم و حرکت حق‏طلبانه آنان از مسیر صحیح و اصلی خود است که موسوی و یارانش در به بیراهه بردن این حرکت ایفای نقش نموده‏اند.

ــ "کوردستان"، شماره  539

 

 

 

 

لاپه‌ڕه‌ی‌ سه‌ره‌كی‌

پێوه‌ندی‌ له‌گه‌ڵ‌ هه‌ڵۆی‌ كوردستان

بڵاوکردنه‌وه‌ی بابه‌ته‌کانی ئه‌م ماڵپه‌ڕه به‌ بێ ئاماژه به ماڵپه‌ڕی‌ "هه‌ڵۆی‌ كوردستان"‌ قه‌ده‌غه‌یه

Copyright © www.heloykurdistan.com