بەخێر بێن بۆ ماڵپەڕی‌ "هەڵۆی‌ كوردستان"                                ماڵپەڕی‌ "هەڵۆی‌ كوردستان" ماڵپەڕی‌ هەموو كورد‌و كوردستانییەكە


ده‌سپێك
هه‌ڵۆی‌ كوردستان
سیاسه‌ت
كۆمه‌ڵایه‌تی‌
ئه‌ده‌ب‌و هونه‌ر
وتووێژ
شه‌هیدان
كتێب
سروود‌و وته‌ی‌ به‌نرخ
وێنه
فارسی
ئارشیو
پێوه‌ندی‌
لینك
 
 
 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

احمدی نژاد، ولی مطلقه فقیه؟

 

منشه امیر – اورشلیم

 فرد جاه طلب و مردم فریبی به نام احمدی نژاد، از روز اولی که به ریاست جمهوری "منصوب" شد، خواب رهبری می بیند!

 در همان حالی که جهانیان در رابطه با ایران، تنها به مساله اتمی سرگرم هستند و حتی پایمال سازی حقوق انسانی در حکومت اسلامی ایران نیز از جانب آن ها نادیده گرفته می شود، و در همان زمانی که در تهران و شهرستان ها مردم را به این سرگرم ساخته اند که آیا یک حلقه مو می تواند بیرون باشد و یا نمی تواند بیرون باشد، ایران از نظر سیاسی و اجتماعی در مسیر بسیار خطرناکی قرار گرفته که ممکن است در آینده ای نه چندان دور، حکومت دینی جای خود را به یک حکومت کاملا نظامی بدهد که البته همچنان دین را وسیله پیشبرد منافع و مصالح خویش قرار خواهد داد، ولی در واقع، آن بازمانده ارزش های اخلاقی مذهب والای شیعه نیز کنار گذاشته خواهد شد، و ایران دارای یک رژیم کاملا کودتائی و نظامی خواهد گردید که خود را پای بند هیچ یک از اصول اخلاقی، دینی، ارزش های جهان شمول و موازین بین المللی نخواهد دانست – گرچه همچنان روحانیون دولتی را ، همانند برگ انجیر برای پوشاندن عورت مرد، به کار خواهد گرفت.

بررسی دقیق رویدادهای سیاسی و جامعه شناسی ایران این نگرانی بسیار بزرگ را به وجود می آورد که سپاه پاسداران توسط عامل نفوذی خود که احمدی نژاد نام دارد، در صدد آن است که در دراز مدت، حتی آن نهادهای ظاهرا دموکرات از قبیل پارلمان را کاملا کنار گذارد و حاضر به شنوائی از هیچ فرد و نهاد و شخصیتی نباشد و خود را حاکم مطلق بداند – همان ولی مطلقه فقیه که در حال حاضر خامنه ای تاج آن را بر سر گذاشته و احمدی نژاد می خواهد آن را به سر خود منتقل سازد.

پنج سال پیش، هنگامی که قرعه فال حکومت به نام احمدی نژاد در آمد و به او ماموریت داده شد که تغییرات و یا در اصطلاح دیگر "اصلاحات" دوران هشت ساله محمد خاتمی را باطل کند، و ایران را به عصر روح الله خمینی بازگرداند، هنگامی که دیده شد احمدی نژاد کوتاه قد چگونه در برابر خامنه ای کمر خم می کند و دست او را به علامت خضوع و فرمانبرداری می بوسد، هرگز کسی تصور نمی کرد، شاید امروز هم تصور نمی کند، که او (احمدی نژاد) همان فردی است که خواب به دست گرفتن رهبری حکومت ایران را می بیند و در آرزوی رسیدن به لقب "ولی مطلقه فقیه" است، حتی اگر هرگز تحصیلات دینی نداشته و حق به تن کردن عبا و بر سر گذاشته عمامه را هم نداشته است.

آیا توجه کرده اید که احمدی نژاد در همه سخنرانی های اخیر خود، خواه در برابر جمعی از مردم همدان، و یا کارگران فلان کارخانه، و یا استادن فلان دانشگاه باشد، به خطابه و موعظه می پردازد و حرف هایش را با یک رشته درس های ظاهرا اخلاقی و دینی آغاز می کند؟ (درس هائی که خودش کوچکترین پای بندی را به آن ها ندارد، و درست عکس موعظه های خود رفتار می کند).

او نمی خواهد فقط به عنوان یک مهندس شناخته شود که تحصیلات فنی دارد. حتی به لقب دکتر نیز کفایت نمی دهد، بلکه می خواهد یک آیت الله شود و یا خود را در ردیف مذهبیون قرار دهد و از آنان عقب نیفتد. حتی در موردی دیده شد که در همایشی از او با عنوان "سید" نام بردند که دروغ اندر دروغ است و خانواده احمدی نژاد سید و سادات نبوده است.

احمدی نژاد روی منبر سیاسی می رود و از آن جا اعلام می کند که اطاعت از مصوبات مجلس را نمی کند و این نهاد را که یک نماد ظاهرا دموکراسی است نمی پذیرد و قانوان اعطای دو میلیارد دلار بودجه به متروی تهران را ، حتی با آن که همه مراحل قانونی خود را گذرانده، اجرا نمی کند.

مجلس کیست که به دولت احمدی نژاد دستور دهد چه کند؟

اصولا مقام معظم ریاست جمهوری، به مجلس و نمایندگان منتخب مردم چه نیازی دارد – حتی اگر انتخاب آنان فرمایشی و تقلبی بوده و از میان وفاداران به رژیم دست چین شده اند؟

احمدی نژاد در مورد آن چه نیز که "هدفمند کردن یارانه ها" نامیده شده، اعلام کرد که مصوبات مجلس را نمی پذیرد و آن را اجرا نخواهد کرد.

احمدی نژاد از دیدگاه خود عقل کل است و نهادی چون مجلس شورای اسلامی موی دماغ!

گام بعدی او، اگر بتواند، آن خواهد بود که مجلس بماند، ولی از تاثیرگذاری هم محروم شود و یک نهاد ظاهری باشد.

یادتان هست که در آستانه انتخابات مجلس این دوره تهدید کرده بود که هر نماینده ای که با او به مخالفت برخیزد، به مجلس راه نخواهد یافت؟ تو گوئی اوست که نتایج انتخابات پارلمانی را رقم می زند!!

گام دیگر احمدی نژاد در راه تسلط بر همه امور کلیدی در ایران و برپائی یک حکومت نظامیان، و در واقع یک حکومت "سپاهی"، آن بود که به افراد سپاه پاسداران امکان داد بر همه رشته های پردرآمد و کلان و استراتژیک اقتصاد ایران مسلط شوند.

امروز سپاه پاسداران بزرگترین غول اقتصادی ایران است و بنیاد مستضعفین را نیز از دیرباز پشت سرگذاشته و دارائی های کلانی اندوخته و شریان حیاتی اقتصاد و امور مالی ایران را در در دست دارد و هرچه زمان می گذرد، این تسلط گسترده تر و محکم تر می شود.

تسلط بر امور قانون گذاری و فعالیت های اقتصادی ایران، دو امری است که احمدی نژاد از همان نخستین هفته و ماه های تکیه زدن بر کرسی ریاست جمهوری به اجرای آن پرداخت. ولی اکنون مدتی است که مرحله سوم کنار گذاشتن همه نهادهای سنتی رژیم را آغاز کرده – و این مرحله، کنارگذاشتن روحانیون دولتی و به میدان آودرن نوعی اسلام ایرانی است – که از دیدگاه روحانیون "بدعت" محسوب می شود و در مذهب شیعه بدعت حرام اندر حرام است و جنبه کفر دارد و مجازاتش اعدام است.

احمدی نژاد برای در سایه قرار دادن روحانیون سنتی، نه تنها به تقلید از آنان پرداخته و سخنرانی هایش را با موعظه و پند و اندرز دینی آغاز می کند، بلکه به طور مستقیم و غیرمستقیم، باورهای سنتی مذهب شیعه و سخنان روحانیون متعارف را به چالش کشیده است.

او در سخنانش می گوید "حجاب را نباید بر زنان و مردان تحمیل کرد" – و این در حالی که روحانیون سنتی تاکید دارند که در مذهب شیعه حجاب اجباری است.

می گوید: نباید مزاحم شیوه پوشش و موی سر جوانان شد – که روحانیون آن را ممنوع می دانند.

در همان حالی که روحانیون اعظم فتوا داده اند که جلوگیری از بارداری و امر تنظیم خانواده برای محدود کردن زاد و ولد مجاز و حلال است، زیرا رشد سریع و بی رویه جمعیت در ایران یک خطر اجتماعی و اقتصادی بزرگ محسوب می شود، احمدی نژاد گفته های این روحانیون اصلاح طلب را به چالش می کشد و اعلام می دارد که جمعیت ایران باید به 120 میلیون نفر و بیشتر برسد – و ادعا کرده می گوید: آنانی که از محدودسازی زاد و ولد سخن می گویند، دشمنان اسلام هستند و نمی خواهند مسلمانان کثیر شوند.

در ایران اسلامی هرگز سابقه نداشته که یک فرد غیر روحانی، این چنین بی پروا به مصاف آخوندها برود.

احمدی نژاد از همان هفته های نخست که بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد، کوشش برای رسیدن به روزی را که بتواند قدرت در ایران را به طور کامل در دست بگیرد، آغاز کرد.

از آن جا که او آیت الله خمینی نبود که هر هفته گروه هائی از مردم را به حضورش بیاورند که برایشان موعظه کند و خود را بشناساند و پایه های قدرت خویش را مستحکم کند، خود به سوی مردم رفت و آن چه را که "سفرهای استانی" نام دادند آغاز کرد و در ظرف پنج سال به بیش از پنجاه سفر از این نوع دست زده که به گواه همه آشنایان امور هیچ سودی برای بهتر کردن مدیریت کشور و رسیدگی به مشکلات استان ها نداشته، ولی از دیدگاه احمدی نژاد یک سود بزرگ داشته و آن شناساندن خود و بیان کردن دیدگاه ها و تمرین خطابه گویی و موعظه دینی بوده است.

نه تنها این، که احمدی نژاد همانند هیتلر و موسولینی به اقدامات مردم فریبانه نیز دست زد تا خود را نان آور خانواده های ایرانی نشان دهد و به گفته خویش "پول نفت را سر سفره های مردم بیاورد".

او زیر شعار "هدفمند کردن یارانه ها"، به جای آن که سوبسید را به کالاهای ضروری بدهد (تا بهای آن ها را پائین نگاه دارد)، مستقیما به حساب بانکی مردم قرار است بریزد؛ یعنی، دولت هر ماه به خانواده ها مقرری و مستمری می دهد و بدین سان می کوشد دل مردم و به ویژه قشر محروم و مستصعف را به دست آورد. و اکنون، به ترفند تازه ای دست زده و بابت هر نوزاد به خانواده اش یک میلیون تومان هدیه می دهد، که برای بسیاری از خانواده ها، در وضع بحران اقتصادی امروز ایران، ممکن است پول کلانی باشد.

بسیار دوست داشت که او را "بابا محمود" بنامند که چنین لقبی می توانست محبوبیت بیاورد.

و اما در راستای سلب قدرت و صلاحیت از قشر روحانی حاکم بر کشور، و به عنوان گام دیگری برای مترلزل ساختن موقعیت سیاسی و اجتماعی آخوندها، اسفندیار رحیم مشایی را می فرستد که بگوید "دریافت ما از موقعیت ایران و حقیقت اسلام، مکتب ایران است و ما باید از این به بعد، مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم”.

شنیدن این سخنان، خشم قشر آخوند در ایران را بر می انگیزد و آنان را از کوره به در می کند. شیخ عباس کعبی، حرف های رحیم مشایی را "خیانت به اسلام" می خواند. مصباح یزدی فریاد بر آورده می گوید "این اظهارات بی شرمانه است و کسانی که مکتب ایران را به جای مکتب اسلام معرفی می کنند، غیر خودی هستند". حبیب الله عسگر اولادی خواهان برکناری رحیم مشایی می شود و علی مطهری می پرسد "آیا منظور رحیم مشایی آن است که از این پس به جای علی و حسین و مالک اشتر و ابوالفضل العباس، رستم و اسنفدیار و آرش و سیاوش الگوی ما باشد؟"

و در این جا، احمدی نژاد ظاهرا با یک سنگ دو گنجشک می زند: هم سیادت دینی قشر روحانی حاکم را متزلزل می کند که بعدها بتواند آن ها را کاملا کنار گذارد، و هم نقاب وطن پرستی و ناسیونالیسم بر چهره می آویزد که شاید دل میهن پرستان ایران و حتی از دین بیزاران را به دست آورد.

با همین حساب است که محمود احمدی نژاد روز چهارشنبه (سه روز پیش) در جمع خبرنگاران حاضر می شود و می گوید: «من به آقای رحیم مشایی به عنوان فردی کاملا مومن به اصول و ارزش های انقلاب و ملت ایران نگاه می کنم و به او اعتماد کامل دارم» - سخنانی که یک دهن کجی آشکار به همه روحانیون دولتی است که زبان به انتقاد و اعتراض گشوده اند

 برگرفته از: سايت وزارت امور خارجه اسرائيل

 

 

 

 

لاپه‌ڕه‌ی‌ سه‌ره‌كی‌

پێوه‌ندی‌ له‌گه‌ڵ‌ هه‌ڵۆی‌ كوردستان

بڵاوکردنه‌وه‌ی بابه‌ته‌کانی ئه‌م ماڵپه‌ڕه به‌ بێ ئاماژه به ماڵپه‌ڕی‌ "هه‌ڵۆی‌ كوردستان"‌ قه‌ده‌غه‌یه

Copyright © www.heloykurdistan.com