بەخێر بێن بۆ ماڵپەڕی‌ "هەڵۆی‌ كوردستان"                                ماڵپەڕی‌ "هەڵۆی‌ كوردستان" ماڵپەڕی‌ هەموو كورد‌و كوردستانییەكە


ده‌سپێك
هه‌ڵۆی‌ كوردستان
سیاسه‌ت
كۆمه‌ڵایه‌تی‌
ئه‌ده‌ب‌و هونه‌ر
وتووێژ
شه‌هیدان
كتێب
سروود‌و وته‌ی‌ به‌نرخ
وێنه
فارسی
ئارشیو
پێوه‌ندی‌
لینك
 
 
 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بفکر جاه و مقام بودن و یا ترس از شکنجه چقدر خطرناک است!

 

دکتر گلمراد مرادی

من بارها گفته ام که هیچگاه نخواسته و نمی خواهم در برابر جوانان هموطنم بطور کلی و جوانان کرد هم ملیتم بطور اخص که قلم به دست دارند بایستم و حتا اگر معایبی دیده‏ام، هرگز قبلا در ملاء‏عام آن معایب را مطرح نکرده ام. زیرا باوردارم اولا، جوانان هر چه هم تحقیق کنند و هر اندازه سواد داشته باشند، هنوز هم  خام اند و کم تجربه. دوما، اگر ایرادی بر نوشته ای از آنها داشته ام، در مرحله نخست برای خودشان نوشته و تذکر داده‏ام مبنی بر این که بنا به اسناد موجود نوشته شما عیب دارد. من همیشه اعتقاد داشته و دارم که نباید بسادگی توی ذوق نه فقط آنان زد، بلکه حتي از "جوانان جویای نام و مقام" کمتر انتقاد کرد. زیرا شکی در آن نیست که واقع بینان از میان آنان، با سبک و سنگین کردن مسئله، خویشتن را تصحیح خواهند کرد و منافع جمع را بر منافع فرد مقدم خواهند شمرد. فقط باید میدان به آنها داد و زود در برابرشان موضع نگرفت. وگرنه آقای قانعی فرد از میان آنان برمی خیزد و این ناخوشایند است. در حقیقت این جبر تاریخ است، دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد. حالا اگر جوانانی مانند این محقق عزیز ما، باز هم بر گفته و نوشته خود پافشاری کردند و برای حفظ موقعیت خویش و تیتر و مقام و به‏به و چه‏چه شنیدن و زیستن در سایه دیکتاتوری حداقل سکوت نمی کنند و بر عکس می ایستند و حقوق ملی خود را زیر پا می گذارند و یا دیگر شخصیتهای تاریخی را به قیمت نازلی برای زیستن و مقام ناچیز خود می فروشند. پس دیگر نباید در برابر این چنین اشخاصی، سکوت کرد و جایز نیست گفتار آنان را بحساب جوانی و خامی گذاشت، بلکه مسلم است که چنین افرادی راه خود را برگزیده اند و باید آنها را افشاء کرد و بدون هیچگونه توهین و تهمت به آنها، در سطح وسیعی به مردم شناساند. در هرحال چاره ديگری برای انسانهای دمکرات باقی نمی ماند و باید به مردم گفت: کاری که مأموران خارجی زیر نامهای محقق و روزنامه نگار و خاورشناس و غیره نکردند و یاجرأت انجام و تحریف آن را نداشتند، اکنون برخی از خودیها می کنند که باعث تأسف است! در هر صورت ما قضاوت نهائی را به دست آگاهان در ملاء عام و محققان بی طرف می سپاریم.

در اینجا من هرگز، مانند برخی از نیروهای افراطی سلطنت طلب و هوادار خمینی که ادعا می کنند، شاه سایه خدا و یا خمینی جانشین امام زمان است، عمل نمی کنم. یعنی نمی گویم که همه سیاست مداران مورد تأیید بنده نوعی، بی عیب و نقص و مبرا از هر اشتباهی بوده و هستند. طبیعی است که هر کسی کار کند و فعال باشد اشتباه هم می کند. یک نکته لایق ذکر است که در میان شخصیتهای نامدار در حدود صد سال گذشته درخاور میانه، افراد استثنائی، مانند زنده یاد دکتر محمد مصدق و زنده یاد قاضی محمد، بنیانگذار و اولین رهبر حزب دمکرات کردستان ایران یافت می شدند که به پاکی و صداقت، گوشزد عام و خاص بودند و دشمن هرگز نتوانست در صداقت آنها شک کند. جالب است که دولت انگلیس این دو شخصیت نامدار را طبق سند و مدارک در همان آرشیو وزارت خارجه انگلیس، دشمن درجه یک خود می دانست. از این ها بگذریم من هیچگاه هر سیاستمداری را و به‏ویژه این دو شخصیت را، در تصمیمات سیاسی، از عیب و نقص مبرا ندانسته ام. بنابراین همه سیاستمداران و رهبران قبایل در خاورمیانه که پا به عرصه سیاست گذاشته اند، حتي بهترین از میان آنان، حالا مهم نیست چه اصلی برای آنها مقدم تر بوده، مهم آن است که در راه تحقق بخشیدن به حقوق ملت خود و به سبک خویش و در حد درک خویش، تا حدودی در مسیر مثبت و به سود ملت خود گام برداشته اند. بنابراین اینها هم بدون شک مرتکب اشتباه شده اند و احتمالا بنا بر همین دردی که اکنون گریبان گیر بسیاری از مردم عادی، محققان و سیاستمداران نیز هست، بدین صورت احتمالا بین سیاست مدارانی در گذشته هم بوده اند که حتا هم‏رزم و یار با وفای خود را در محفلی ناخود آگاه خراب کرده که هیچگاه چنین قصدی هم از اول نداشته اند. این عادت می توان گفت بد در فرهنگ ما عجین شده. پس امروزه نادیده گرفتن نکات مهم و برجسته کردن نکات غیر ضروری و دشمن شاد کن و حتي تحریف شده، بی انصافانه و نا عادلانه است. احتمالا آقای قانعی فرد، بگوید که کارش تحقیق است. درست پس باید هر دو جانب قضیه را بگوید نه فقط یک طرف قضیه، یعنی رژیم‏های ارتجاعی از نوع جمهوری اسلامی شادکن را. می گویند اگر واقعا می خواهی شخصیت یک فرد سر شناس را بسنجی، نخست باید نظرات دشمنان آن شخص را بررسی کنید. این واقعیتی است که مأموران انگلیسی وآمریکائی بنا به نوشته های خود که برخی از آنها را من درکتابم به آلمانی، زیرنام، یک سال حکومت خودمختار درکردستان، "جمهوری مهاباد (1946-1947)" با رجوع به منابع پابلیک رکورد آفیس، وزارت امور خارجه انگلیس، مورد استناد این جوان منتقد ملا مصطفاي بارزانی، آورده ام و تکرارش دیگر هیچ لزومی ندارد. اگر واقعا مأموران سیا و اینتلجنس سرویس این مدارک ارائه شده توسط آقای قانعی فرد را مهم می دانستند، آنها را در زمان حیات ملا مصطفاي بارزانی که در شوروی سابق پناهنده بود و ما در آغاز جنگ سرد قرار داشتیم، چندین بار به دید جهانیان می رساندند. امروزه زنده یاد ملا مصطفاي بارزانی در میان ما نیست که از خودش دفاع کند و بگوید در چه رابطه ای، اگر چنین جمله ای گفته باشد، بوده است. پس اگر ما به شرف انسانی پای بند هستیم، باید همه جوانب کار را دقیق بسنجیم، بعد قضاوت کنیم. در هر صورت، انسان به عنوان محقق باید درکنار نکات منفی یک شخصیت، نکات مثبت اورا نیز بیان کند. فقط مغرضان و دشمنان اند که یک جانبه برخورد می کنند و صفات مثبت یا منفی یک شخصیت را بسود خود برجسته می نمایند. یعنی آن چه که برای خودشان زیانی ندارد، بر آن تأکید می ورزند. اگر یک محقق چنین کار یک طرفه ای بکند، ارزش معنوی خود و کارش را پائین می آورد. پس اگر محققی معذور نباشد و مقام و منزلت برایش نقش اول را نداشته باشند، هرگز حاضر نخواهد شد تحریف واقعیت بکند و به هر قیمتی بزید! چون به هر قیمتی و به هر نحوی زیستن شایسته انسان نیست.

من متأسفم که باید به این جوان جویای نام بگویم، این نکته باعث تأسف و حتا شرم آور است، تاریخ را تحریف کردن. اما چاره چیست، وقتی انسان در معذورات گیر می کند و راهی جز آن برای زیستن ندارد، نمی توان از او خرده گرفت. آرزو داشتم عمرم کفاف می کرد و می دیدم که بعد از جمهوری اسلامی اگر دمکرات ترین سیستم در ایران پیاده شود، جای آقای قانعی فرد کجا است! از همین حالا بنده می توانم تصور کنم که او همانند دکتر سروش، تئوریسین سابق حمهوری اسلامی، جایش نیز در یکی از دانشگاههای آمریکا یا انگلیس خواهد بود. اگر من مردم و دیگر در این جهان نبودم و این حدس و گمان به یقین پیوست، از جوانان غیور و واقع بین انتظار دارم یک احسن بگویند و اگر بر عکسش بود یک لعنت نثار من بکنند. آقای قانعی فرد می گوید: "ریوایهتێك ههیه له لهندهن دهڵێت ئینگلیزهكان بارزانییان هاندا كه بێته ئێران و كۆماری مهاباد بڕوخێنيَت." (روایتی در لندن هست که گویند: انگلیسی ها بارزانی را تشویق کردند که به ایران بیاید و جمهوری مهاباد را بر اندازد.) این دیگر می تواند یک توهین باشد. اما از طرفی شاید هم درست است! زیرا انگلیسیها با بمب باران مناطق بارزان و قتل عام پیشمرگان و خانواده هایشان، بارزانی را مجبور کردند که به کردستان ایران پناه ببرند. احتمالا به زعم این جوان جویای نام باید این را نیز تشویق انگلیسیها دانست!! در جای دیگر نقل قولی آورده است که قاضی محمد پرچم کردستان را به ملا مصطفاي بارزانی نداده است! این دیگر نه کمی بلکه زیاد بی شرمی می خواهد که جلسات دادگاه نظامی شاه و گزارشات یک سروان خبرنگار مجله ارتش را در روز روشن نادیده گرفت و نفی کرد و انگشت بر روی روایتی از یک مأمور انگلیسی و غیره گذاشت! من متأسفم که بگویم، نکاتی که قانعی فرد در این چند جمله مقاله بکار گرفته است، عامدانه یک نوع دشمن تراشی و تفرقه اندازی بین کردهای ایران و عراق است و من این شیوه برخورد را شدیدا محکوم می کنم و به این جوان توصیه می نمایم، بیش از این خودش را به خاطر جمهوری اسلامی که چیزی به پایان عمر ننگینش نمانده است، خراب نکند. متأسفانه آقای قانعی فرد با این کارش نا خودآگاه چه بخواهد و چه نخواهد به مأموران دشمنان خلق کرد کمک می رساند. من یک زمانی ایشان را مانند فرزند خود می دانستم، اما اکنون خوش حالم که چنین فرزندی ندارم.

 

 

 

 

لاپه‌ڕه‌ی‌ سه‌ره‌كی‌

پێوه‌ندی‌ له‌گه‌ڵ‌ هه‌ڵۆی‌ كوردستان

بڵاوکردنه‌وه‌ی بابه‌ته‌کانی ئه‌م ماڵپه‌ڕه به‌ بێ ئاماژه به ماڵپه‌ڕی‌ "هه‌ڵۆی‌ كوردستان"‌ قه‌ده‌غه‌یه

Copyright © www.heloykurdistan.com