جنبش مشروطه و عوامل شکست آن
حسین زبیرم
در
تاریخ 14 مرداد 1285 ش، در شهر تهران و در آخرین لحظات
زندگیش، مظفرالدین شاه قاجار با دستانی لرزان فرمان
مشروطیت را امضا کرد. بعد از انتشار این خبر بود که تحصن
شیخ عبدالعظیم، شهر قم و سفارتخانهی بریتانیا شکسته شد و
مردم به تهران برگشته و صدور فرمان مشروطیت را جشن گرفتند.
در
طول تاریخ حکومتداری ایران، به غیر از دیاکو (اولین پاد
شاه ماد) که از جانب مردم بدین سمت انتخاب شد، حاکمان این
سرزمین هرگز مشروعیت خود را از مردم نگرفته و حاکمیت را از
آن مردم ندانستهاند. در ایران قبل از اسلام سرچشمهی
مشروعیت حاکمان در آسمان بوده که "فره ایزدی" علامت آن
محسوب میشد. آمدن اسلام تغییری در سرچشمه مشروعیت ایجاد
نکرد بلکه در علائم و چگونگی دریافت آن تغییراتی را پدید
آورد. در چنین فضایی احکام و قوانین حکومتی بدون داشتن
کوچکترین نشانه از اراده جمعی مردم، تنها حامل اراده
حاکمان بوده است. آنان (حاکمان) بدون در نظر گرفتن هیچگونه
اصولی و تنها بر اساس خواسته خودشان قوانین و فرمانها را
صادر کردهاند. به کرات پیش آمده که در یک لحظه و برای
اتهامها و موضوعات مشابه احکام و فرمانهای متفاوت و متضاد
صادر کردهاند. مطالبات جنبش مشروطه تحدید قدرت حاکمان بر
اساس قوانینی بوده که بیانگر ارادهی جمعی مردم باشد. و
این به معنی انتقال منبع مشروعیت از آسمان بر روی زمین و
تغییر علائم مشروعیت از "فره ایزدی" به پارلمان، قانون و
ساختاری دمکراتیک و نوین برای حکومتها است.
با توجه به فضای حاکمه در دوران جنبش مشروطه، سطح رفاه
مردم، آمار افراد باسواد، کیفیت آموزش و پروش، صنایع موجود
در ایران، سنتی بودن جامعه ایرانی و ... مشخص میگردد که
تفکر مشروطهخواهی حاصل پیشرفت خرد ایرانی نبوده است، بر
این اساس وجود چنین تفکری در آن مقطع تاریخی نمیتواند
نشانهای برای اثبات و محکی برای سنجش توانایی اندیشه و
خرد ایرانی عصر جنبش مشروطه باشد. اکثریت رهبران و محرکان
جنبش کسانی بودند که مدت طویلی را در خارج از ایران بسر
برده و تأثیرات شگرف اندیشهای و بینشی برگفته از این
کشورها را با خود داشتند. آنان که تجربه زندگی در کشورهای
پیشرفته را با خود داشتند با بازگشت به ایران این تصور را
نیز با خود داشتند تا شاید بتوان ایران را به سطح کشورهای
پیشرفته اروپا برسانند. پیداست که به غیر از نقش و تأثیرات
این افراد علل دیگری همچون برخورد ایران و اروپا و بستن
قراردادهایی میان ایران و فرانسه و ایران و بریتانیا، شکست
روسیه در جنگ با ژاپن و جنبش مردمی آن کشور، جنبش مردم
ترکیه، رفتار حاکمان و مسئولین حکومتی و انحصارطلبی آنها و
...، نیز در پدید آمدن جنبش مشروطه دخیل و مؤثر بودهاند.
عدم پیروزی و برآورده نشدن مطالبات و اهداف جنبش و شکست
رهبران آزادیخواه آن به عللی برمیگردد که در این جا به
اصلیترین و مؤثرترین آنها اشاره میگردد.
الفـ برای برقراری شرایطی دمکراتیک و تشکیل حکومتی
قانونمدار در جوامع استبدادی، زمینهسازی و اصلاحات در
ابعاد گوناگون سیاسی، اجتماعی و ... ضروریست. بدون اصلاحات
در سیستم آموزش و پرورش و القای ذهنیت لازم و آماده نمودن
مردم از لحاظ خرد و اندیشه، بدون اصلاحات اقتصادی، صنعتی،
مذهبی، فرهنگی، بوروکراسی اداری و بدون اصلاح و تغییرات
مثبت در دستگاههای ارتباطی و راهها و ...، تشکیل و استقرار
نظامی دمکراتیک موفقیتآمیز و پایدار نخواهد بود. جنبش
مشروطه در دورانی ظهور کرد که بیش از 90% مردم ایران
بیسواد بودند و نسبت به مفاهیمی چون آزادی، دمکراسی،
دولت، پارلمان، قانون و ... درک صحیحی نداشتند.
خرافهپرستی، عقبماندگی و پراکندگی ذهنی و فکری بر جامعه
حاکم بوده و هیچ نشانهای از پیشرفت و مدرنیزاسیون در
عرصههای صنعتی، اقتصادی و ... دیده نمیشد. بیش از 80%
مردم ایران در روستاها ساکن بودند که حتی هیچ آگاهی نسبت
به تغییراتی که داشت روی میداد را نداشتند و اکثریت
مردمان شهرنشین نیز بدون آگاهی از خواستههای خود،
دنبالهرو رهبران جنبش شده بودند. قدرت فکری، ضعف فرهنگی و
پایین بودن سطح آگاهی مردم جامعه که بیشترین وظایف و
سنگینی بار جنبشها را بر دوش دارند، نقش اساسی در پیروزی
یا شکست انقلابها دارد. پایین بودن سطح آگاهی و عقبماندگی
ذهنی مردم ایران در دوران جنبش مشروطه، تأثیر کلانی در عدم
پیروزی قاطعانه جنبش داشت.
بـ اگر عقبماندگی مردم ایران و حاکم بودن خرافهپرستی و
سنتی بودن جامعه مانعی بر سر راه پیروزی جنبش در آن دوران
شد، اهمیت ندادن به حقوق و مطالبات ملتهای ستمدیده ایران
مانع اصلی پیروزی مشروطه و دمکراسی در طول 104 سال بعد از
جنبش بوده است. بدون تأمین آزادی برای تمامی مردم، بدون
برآورده کردن مطالبات ملتهای ستمدیده ایران و بدون رعایت
برابری و حاکم نکردن سکولاریسم، استقرار دمکراسی و تشکیل
حکومتی دمکراتیک، دور از واقعبینی است. بدون شک اهمیت
ندادن به مطالبات ملتهای ستمدیده ایران در طول 104 سال بعد
از انقلاب مشروطه، اصلیترین علت پیروز نشدن تفکر
دمکراسیخواهی در ایران بوده است.
پـ علل خارجی هم در موفق نشدن جنبش دمکراسیخواهی مؤثر
بوده است، اما این علت نیز غیرمستقیم به پراکندگی و عدم
اتحاد مردم ایران بر میگردد که آن نیز خود حاصل توجه
نکردن و به حاشیه راندن اکثریت مردم ایران است که خود را
وابسته و جزئی از ملتهای ستمدیدهی ایران میدانند. اگر
حقوق یکسان و برابری فرصت مشارکت برای تمامی مردم ایران
تأمین شود، به طور حتم اتحاد و منافع مشترک این مردم مانعی
میشود در برابر دخالت خارجیها در امور داخلی این سرزمین.
دخالت روسیه و بریتانیا در امور داخلی ایران و بازی دادن
مسئولین دوران مشروطه و بعد از مشروطه توسط آن دو دولت و
دول دیگر مانع دیگری بوده بر سر راه پیروزی جنبش.
مردم ایران باید با تجربه گرفتن از جنبش مشروطه و 104 سال
تجارب بعد از آن، برای استقرار دمکراسی واقعی و حکومتی
دمکراتیک و تشکیل شده از تمامی ملتهای ساکن ایران، تلاش
نمایند. بدون در نظر گرفتن این واقعیتها، پیروزی
دمکراسیخواهی و تأمین خوشبختی برای جامعه ایران دور از
واقعبینی است.
منبع:روزنامه "کوردستان"، شماره 538