در قسمت قبلی بحثی پیرامون توافقنامهء فی مابین حدکا و حزب کوملهء کردستان ایران از دیدگاه فلسفهء فضیلت مداری تحت نام “ توافق همچون یک فضیلت” ارائه شد. در این بخش به بررسی این موضوع از منظر نتیجهگرایی خواهیم پرداخت. لازم به ذکر است که برای هر بخشی تیتر آن را متناسب با بحث آن انتخاب میکنم.
نتیجهگرایان به جای بررسی چگونگی انجام کار، نتیجهء حاصله از انجام کار را مبنای سنجش درستی و یا نادرستی آن کار قرار میدهند. به نظر آنان کاری خوب است که بیشترین سود و یا اینکه کمترین زیان را به همراه داشته باشد. این فلسفه، از طرف کانتیانیستها از دو جهت مورد انتقاد قرار میگیرد: 1. انجام دادن کاری که بهترین نتیجه را به همراه داشته باشد، یک امر اجباری است. 2. انجام تمامی کارهایی که بهترین نتیجه را به همراه داشته باشد، قابل قبول است. طبق نظر کانتیانیستها، ما در وضعیتی نیستیم که حکم کنیم چه کاری نتیجهاش بهتر خواهد بود تا آن را معیار قرار داده و با تکیه بر آن تصمیم گیری کنیم که چه کاری وجدانا” درست و یا نادرست است. نتیجهگرایان از طرف خودشان این ادعا را رد میکنند و بر این باورند که نتیجهگرایی به عنوان یک تئوری اخلاقی، راهبر فعالیتها به طرف هدفی مشخص نیست. به همین خاطر کانتیانیستها میپرسند که اگر یک تئوری اخلاقی جهت، فرمول و چگونگی انجام کاری را مشخص نکند، به چه دردی میخورد؟
منتقدین فلسفهء نتیجهگرایی بر این باورند که طبق تئوریهای اخلاقی، کاری درست است که وجدا” اجازهء انجام آن وجود دارد و یا اینکه اخلاقا” انجام دادنش اجباری است. به همین دلیل، کاری که تنها و تنها طبق نتیجهء خوب دربارهاش قضاوت شود، زیر سؤال قرار میگیرد. چونکه در چنین صورتی کار خوب بستگی به این دارد که طبق کدامین پرنسیپهای اخلاقی انجام شده است. یعنی اینکه نتیجهگرایان سود و یا زیان حاصل از کار را معیار اخلاقی بودن آن کار قرار میدهند و برایشان بدست آوردن نتیجهء مثبت یک غایت است در حالی که غیر نتیجهگرایان چنین فکر نمیکنند.
نتیجهگرایان عملگرا و اصولگرا
در این اواخر فیلسوفان مدرن نتیجهگرایان را به دو دستهء عملگرا و اصولگرا (قاعدهگرا) تقسیم کردهاند.
نتیجهگرایان اصولگرا بر این باورند کهیک کار زمانی که از یک اصل و یا قاعده پیروی میکند، اخلاقی است. در اینجا منظور این است که نتیجه را معیار قرار نمیدهند بلکه قوانین و قواعد انجام کار است که مد نظر قرار میگیرد. برای انجام هر کاری باید از اصول مشخصی پیروی کرد. چنین قوانینی میتوانند قوانین اصلی باشند و یا قوانین جانبی. به نظر اصولگرایان، برای انجام هر کاری پیروی کردن از اصول یک وظیفه است. در حالی که نتیجهگرایان عملگرا چنین نظری ندارند و تنها به این فکر میکنند که کاری بهترین نتیجه را به دنبال داشته باشد، درست است.
نتیجهگرایان اصولگرا به خاطر باوری به اصل استثنا از بقیه قابل تفکیک هستند. چنین اصلی در ایدئولوژی رژیم آخوندی نیز وجود دارد و به تقیه مشهور است. مثلا” کانتیانیستها دروغگویی را در هر زمانی و تحت هر شرایطی غیر اخلاقی میدانند و آن را رد میکنند. در صورتی که نتیجهگرایان اصولگرا برعکس، زمانی که یک کاری نتیجهء خوبی نداشته باشد، نباید انجام داد. یعنی اینکه اگر راستگویی نتیجهء خوبی نداشته باشد، میتوان دروغ گفت.
عملگرایان نیز همیشه مخالف این نیستند که از اصول پیروی شود. آنان بر این باورند که همیشه قوانین و اصول پایه وجود دارند که همیشه نتایجشان معلوم است و باید از چنین قواعدی که به عنوان اصل پذیرفته شدهاند، پیروی کرد.
بررسی توافقنامهء فی مابین حدکا و حزب کومله کردستان ایران طبق فلسفهء نتیجهگرایی
اگر چه نتایج حاصله از این توافق تا به امروز کاملا” روشن و طبق هر دو محور فلسفهء نتیجهگرایی اخلاقی بودن توافق ما بین حدکا و حزب کومله کردستان ایران را نشان میدهد، اما با شناختی که از این احزاب دارم، میدانم که هیچ یک از آنها از نتیجهگرایی در اخلاق پیروی نمیکنند. من فلسفه اخلاق در این دو حزب انقلابی را بیشتر به فلسفه کانت نزدیک میدانم و در قسمت آتی به آن بیشتر خواهم پرداخت.
در طی همان روزهای اول پس از انعقاد توفقنامه از طرف حدکا و حزب کومله کردستان ایران که هنوز زمان مدیدی از آن زمان نمیگذرد، موجی از هجومها، انتقادات، تهدیدها، تهمتها و.... علیه آن دو حزب و جنبش رهایی بخش ملت کرد در شرق کردستان از طرفی و جنبشهای رهایی بخش دیگر ملتهای تحت ستم ایران از طرف دیگر توسط شوینزم عظمت طلبانه و تمامیتخواه فارس از چپ افراطی گرفته تا راست افراطی براه افتاد و با بر افتادن نقاب از چهرهء آن مدعیان مدافع دمکراسی و حقوق بشر، چهرهء کریهالمنظرشان عریان گشت. بهمین خاطر آزادیخواهان راستین و مدافعان راستین حق تعیین سرنوشت و جریانات آزادیبخش نیز با اعلام حمایت از این اقدام میمون و شجاعانهء حدکا و حزب کومله کردستان ایران، بار دیگر نشان دادند که تنها راه کوتاه و مطمئن برای آزادی ملل تحت ستم ایران، در گرو همبستگی و اتحاد عمل تشکلهای سیاسی و مدنی این ملل میباشد.
این توافقنامه نشان داد که شوینیزم عظمت طلبانهء ملت حاکم در ایران، در ذات اکثر افراد آن ملت وجود دارد و این شوینیزم از چنان قدرتی برخوردار است که میتواند شاه پرست را به شیخ پرست و آستان بوس ولایت مطلقهء فقیه مبدل سازد و بعضیها را وادار کند که استغاره کرده تا در صف سربازان بانام و بی نام امام زمان قرار گرفته و برای سرکوب ملتهای تحت ستم ایران منجمله ملت کرد، تحت رهبری نائب امام زمان و ولی امر مسلمین جهان، هر آن آمادهء خدمت باشند.
بدین وسیله ملتهای تحت ستم ایران و احزاب کردی دشمنان خونین خویش را باز شناختند و دریافتند که اکثر آن دوستان مدعی، گرگهایی بودند در پوست میش.
یکی از عوامل مهم در پیروزی جنبشهای رهایی بخش، شناخت دشمنان است. باید دشمنان و اهدافشان را شناخت و برای غالب شدن بر آنان برنامهریزی کرد. یکی از نتایج بارز این توافقنامه، این بود که دوباره دشمنان را به ما بازشناساند.
همیشه گفته شده است که اتحاد رمز پیروزی است. کاری که حدکا و کومله انجام دادهاند، رئالیزه کردن این عمل است. یعنی با عقد توافقنامه، میخواهند نیروی مشترکشان را در راه رهایی به کار گیرند تا بهترین نتیجه حاصل شود.
از طرف دیگر، از اتحاد همیشه به عنوان یک اصل سخن رانده شده است. و این همان اصلی است که از آن همچون یک وظیفه پیروی شده است. البته که این اصل همواره از طرف مردم کردستان و بزرگان ملت کرد به احزاب و گروهها گوشزد شده است. برای این که این توافق در عمل اجرا شود تا بهترین نتیجه بدست آید، حدکا و کومله اصول مورد توافق را نیز مشخص نمودهاند.
با این توصیفی که در بالا به آن اشاره رفت، میتوان گفت که توافنامه طبق فلسفه نتیجهگرایی نیز یک کار کاملا” اخلاقی است. البته حدکا و کومله بخاطر اینکه دو حزب انقلابی و آزادیخواه هستند، از اصول بسیار والاتر از اصول مندرج در فلسفهء نتیجهگرایی پیروی میکنند که جای بحث ما در اینجا نیست.
لينكه مربوطه:

